باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

پایان نامه . . . .

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید.
روباه: خرگوش داری چیکار می کنی؟
خرگوش: دارم پایان نامه می نویسم..
روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامه ات چی هست؟
خرگوش: من در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می نویسم.
روباه: احمقانه است، هر کسی می دونه که خرگوش ها، روباه نمی خورند.
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و به شدت به نوشتن خود ادامه داد.
در همین حال، گرگی از آنجا رد می شد.
گرگ: خرگوش این چیه داری می نویسی؟
خرگوش: من دارم روی پایان نامه ام که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟
بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند.
خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.
در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود.
در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود.ـ
 
نتیجه
هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چه باشد
هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه تان داشته باشید
آن چیزی که مهم است این است که استاد راهنمای شما کیست؟

15 کاربرد مختلف خمیردندان . . . .

از خمیر دندان برای تمیزشدن، سفید شدن، حذف لکه ها، بازیابی و محافظت از مینای دندان استفاده می شود. اما خمیردندان قابلیت های شگفتی در کنار تمیز کردن دندان های ما دارد. می توان باعث تسکین برخی دردها و خلاص شدن از شر لکه ها و بوی تند و بسیاری موارد دیگر بشود.
 
01) تسکین تحریک ناشی از گزش حشره ها ، زخم ها و تاول ها. ناراحتی های پوست ناشی از گزش حشره ها اغلب باعث خارش می شوند. یک قطره کوچک خمیر دندان بر روی نیش حشرات خارش و تورم را کاهش می دهد. همچنین با خشک کردن زخم ها و تاول ها باعث درمان سریع تر آنها می شود. در ادامه 14 استفاده دیگر را خواهید خواند …
 

02) کم کردن سوزش سوختگی: در سوختگی های جزئی خمیردندان می تواند تسکین موقت و خنک کننده باشد. بلافاصله بعد از سوختگی آن را به منطقه آسیب دیده بمالید و به صورت موقت تسکین دهنده خواهد بود.
 
 

03) کاهش اندازه لکه صورت: می خواهید به بهبود زخم ها و لکه ها سرعت ببخشید؟ قبل از خواب مقدار کمی از خمیر دندان را به منطقه آسیب دیده بمالید و صبح آن را بشویید.
 

04) پاک کردن ناخن ها: دندان های ما از مینا ساخته شده اند و خمیر دندان برای آنها خوب است پس به همین دلیل خمیردندان برای ناخن ها هم خوب خواهند بود. برای ناخن های پاک تر و محکم تر به سادگی ناخن های خود را با مسواک و خمیردندان بشویید.
 
 

05) حفظ کردن حالت مو : خمیر دندان ژلی حاوی همان محلول پلیمر است که بسیاری از ژل های مو از آن ساخته شده اند. پس اگر شما از ژل مو استفاده میکنید خمیر دندان ژلی هم می تواند جایگزینی برای آن باشد.
 
 

06) کاهش بوی بد : سیر، ماهی، پیاز و خیلی مواد غذایی دیگر می توانند در سلول های پوست ما نفوذ و باعث ایجاد بوی بد در آن شود. کمی مالش انگشتان با خمیردندان بوی بد را از بین خواهد برد.

 

07) حذف لکه ها : خمیر دندان می تواند لکه ها را در لباس و فرش ناپدید کند. در لباس با کمی خمیردندان لباس را مالش دهید و سپس به صورت معمول با آب بشویید و در مورد فرش با کمی خمیردندان و برس روی محل لکه بکشید و بلافاصله با آب بشویید.
 
 

08) خمیردندان یک تمیزکننده عالی برای کفش های کثیف و همچنین برای بهبود خراش چرم کفش است. در اینجا هم با یک برس خمیردندان را به طور مستقیم به قسمت کثیف یا خراشیده بکشید.
 

09) برای پاک کردن نقش های کشیده شده با مداد توسط کودکان بر روی دیوارها باز هم خمیردندان می تواند یک پاک کننده عالی باشد.
 

10) درخشان کردن وسائل و جواهرات طلایی و نقره ای: خمیردندان را روی جواهرات خود در شب بکشید و صبح با یک پارچه نرم آن ها را تمیز کنید و با آبکشی آثار خمیردندان را پاک کنید. از این روش بر روی مروارید استفاده نکنید، چون باعث صدمه به آن می شود.
 

11) حذف خش سی دی و دی وی دی : این یک روش خوب برای حذف خراش های کم عمق و لکه ها است. یک لایه نازک از خمیر دندان را به آرامی بر روی دیسک مالش دهید و پس از آن با آب بشویید.
 
 
12) تمیز کردن کلیدهای پیانو : کلیدهای پیانو در اثر تماس با پوست و جذب گرد و غبار کثیف می شوند. با یک پارچه مرطوب و بدون پرژ و کمی خمیردندان به آرامی کلیدهای پیانو خود را پاک کنید.
 

13) از بین بردن بوی بد بطری کودک : اگر بطری کودک دچار بوی ترش شیر شده، با خمیردندان می توانید این بو را از بین ببرید.
 

14) حذف لایه های زنگ زده از آهن: برای کسانی که هنوز از آهن استفاده می کنند، ممکن است پس از گذشت زمان دیده باشید که بخشی از آهن زنگ زده است. سیلیکای موجود در خمیردندان این لایه را حذف خواهد کرد.
 

15) زد مه در عینک: مقدار کمی از خمیر دندان را به هر یک از عدسی های عینک ایمنی یا شنا خود مالش و سپس آن را کاملا آبکشی کنید. پس بدون نیاز از ژل های زدمه گران قیمت به راحتی می توانید این مشکل را برطرف کنید. از مالش بیش از حد اجتناب کنید چون ماده ساینده در خمیردندان می تواند لنزهای عینک را خراش دهند.


آرزوی زن بودن . . . .

مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر می برد.
و به علاوه به او حسودیش شد، چرا که همسرش تعاریف و آرزو و تبریک بسیاری در روز زن دریافت کرده بود.
دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام می دهد.
پس آرزو کرد:خدای عزیزم، من هر روز، روزی 8 ساعت سر کار می روم درحالیکه همسرم فقط در خانه می ماند. می خواهم او بداند که من چه سختی را تحمل می کنم. پس تقاضا دارم که اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین
خداوند با حکمت بیکرانش آروزی مرد را برآورده کرد. فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد.
از جایش برخاست برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کردلباس های مدرسه بچه ها را مرتب کرد، به آنها صبحانه داد، ناهارشان را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد.
به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند.
به خواروبار فروشی رفت سپس خریدهایش را به خانه برد. قبضها و صورتحسابها را پرداخت کرد و مانده حسابها را در دفتر خرج بررسی کرد.
  جای خاک گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد.
ساعت دقیقا 1 شد و با عجله تختها را مرتب کردلباس ها را شست.
لباس ها را شست جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و تی کشید.
 به سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند.
شیر و کیک برایشان آورد و بچه ها را کمک کرد تا تکالیفشان را انجام دهند.
سپس میز اتو را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد.
ساعت 4:30 بعدازظهر، سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست.
 گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد.
بعد از شام آشپزخانه را تمیز کرد و ماشین ظرفشویی را روشن کرد. لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند.
 او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند . . .
 صبح روز بعد
او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت:
خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان را برگردانیم. آمین
خداوند با حکمت بیکرانش پاسخ داد:
پسرم میدانم که اکنون درس خود را آموختی و من خوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید 9 ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار شدی ... !!!

یک شکم سیر محبت . . . !!!

پدر آمد از راه ؛
دست هایش خالی !
کودکان چشم به دستان پدر …
سفره خالی را پدر ،
از پنجره بیرون انداخت !
سفره قلبش را ،
بار دیگر گسترد !
بچه ‌ها آن شب هم
مثل دیگر شب ‌ها ،
یک شکم سیر محبت خوردند ... !

قضاوت . . . !!!

زن و شوهر  جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال  آویزان کردن رخت‌های  شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک  شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و  به همسرش گفت: \"یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده..\" مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!   زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه ‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟   زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است.

نامه یک نی نی معترض . . . !!!

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید.

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه است.

 مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!   خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی'' بچه سوسک مرده'' بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا ''پووووووف'' می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم.

زن . . . همیشه . . . همه جا . . . حضور دارد . . .

زن سینه‌های برجسته نیست
موی مش کرده
ابروی برداشته
لبانِ قرمز نیست
زن لباسِ سفید
... شب با شکوه عروسی
بوی خوشِ قرمه سبزی
هوسِ شب‌های جمعه
قرار‌هایِ تاریکی‌ ، کوچه پشتی‌، تویِ یک ماشین نیست
زن خون ریزی
کمر دردِ ماهانه
پوکی استخوان
یک زنِ پا بماه
حال تهوع
استفراغ
درد‌های زایمان
مادر بچه‌ها نیست
زن عصایِ روز‌های پیری
پرستار ، وقتِ مریضی
رفیقِ پای منقل
مزه بیار عرق دوره‌های دوستانه نیست
زن
وجود دارد
روح دارد
قدرت
جسارت
پا به پای یک مرد ، زور دارد
عشق
اشک
نیاز
محبت
یک دنیا آرزو دارد
زن ... همیشه ... همه جا ... حضور دارد
و اگر تمام اینها یادت رفت
تنها یک چیز را به خاطر داشته باش
که هنوز هیچ مردی پیدا نشده
که بخواهد در ایران
جایِ یک زن باشد

روایت یک مادر . . .

این روایت یک مادر است از یک روز گرم تابستانی که دخترش اسیر نیروهای گشت
ارشاد شده است. این روایتی «زیبا» از یک حادثه «زشت» است اما حتما بخوانید و
باور کنید که گاه مردمِ شهر از هزاران روزنامه نگار حرفه ای، گزارشگر تر
اند....تصویر سازی این مادر واقعا بی نظیر است:


- الو مامان سلام. خوبی؟ مامان نگران نشی ها، من الان تو ماشین "گشت ارشادم"
 - چرا؟ کجا بودی؟

- از شرکت برمی گشتم، جلومو گرفتند و گفتند که مانتوم کوتاهه و خواستند سوار
ماشین بشم، گفتند یه لحظه سوار شو یه تعهد ازت می گیریم و می ری. اما الان چهل
و پنج دقیقه ست که منتظریم، تا ون پرشه. ظاهرا قراره مارو ببرن

- کجا؟

- نمیدونم، نگران نباش، باز بهت زنگ می زنم.

سعی می کنم به خاطر بیارم صبح که می رفت چه لباسی تنش بود. مانتو مشکی، شلوار
جین، شال طوسی... لباسش که ایرادی نداشت، اهل آرایش هم که نیست...

بی خیال دکتر می شم و از منشی عذرخواهی میکنم و می زنم بیرون. سعی می کنم
تمرکز کنم ببینم آخرین کسی که از گشت ارشاد حرف می زد و گرفته بودنش کی بوده؟

- الو سلام نازنین خوبی خاله؟ من عجله دارم ببخشید، گشت ارشاد سارا رو گرفته،
می خواستم بدونم تو میدونی باید چه کار کنم؟

- خاله جون نگران نباش، می برنش وزرا، عکس می گیرن و تعهدنامه و تشکیل پرونده
و خلاص.

- تشکیل پرونده؟ چه پرونده ای؟

- بدحجابی دیگه خاله، نمیدونی چه جرم سنگینیه این بدحجابی. چه فجایعی که به
بار نمی آره، ولی از شوخی گذشته بهش بگید خودشو آماده کنه که خیلی تحقیرآمیز
رفتار می کنن، و موقع عکس گرفتن، اسم و فامیلشو می نویسن روی یه تکه کاغذ و
زیرش می نویسن به جرم بدحجابی، به شعور آدم توهین می شه، آدم حالش بد می شه،
احساس مجرم بودن می کنه، سفارش کنین خونسرد باشه. راستی یه مانتو هم براش
ببرین که مانتوشو عوض کنه. البته به من که گفتن با همین مانتوتم می تونی بری.

- مگه تو رو به خاطر مانتوت نگرفته بودن؟

- چرا ولی خوب سلیقه ایه دیگه، اون مامور بیرونی از مانتوم خوشش نیومد، اما
ماموری که تو بود به نظرش مشکلی نبود و اجازه داد که با همون بیام بیرون.

خداحافظی می کنم و زنگ می زنم خونه و به پسرم می گم که یکی از مانتوهای سارا
رو بردار بیار وزرا و سفارش می کنم که مانتو بلند باشه.

وقتی میرسم از دور سیاهی جمعیت آدرسو نشونم می ده. و یاد حرف نازنین می افتم
که وقتی پرسیدم کجای وزرا؟ گفت شما بری از دور جمعیتو می بینی و می فهمی کجا
باید بری. ون های نیروی انتظامی یکی پس از دیگری می رسن و می رن تو محوطه.
مردم هم ازدحام کردند جلوی یه دری که بسته ست و یه سربازی اونطرف ایستاده و
مانتوهارو تحویل می گیره.

من گیج و ماتم که یه آقایی می پرسه: «دختروتونو گرفتند؟»

چه حسی بدی داره این جمله با خودم فکر می کنم، گرفتن؟ آره گرفتن ولی چرا؟ چرا
باید دخترهای مارو بگیرند؟ به چه جرمی؟ انگار تازه در جریان قرار گرفتم .

جواب می دم: «بعله». میگه: «برید اونجا» و با انگشت ته کوچه رو نشون می ده:
«یه فتوکپی از مدارکش بگیرید با مانتوش بدید تو»

هاج و واج میپرسم: مدارک چی؟ من که مدارک همراهم نیست. میگه: «کارت شناسایی
خودتون هم باشه می شه فقط یه چیزی باشه که ضمانت بشه».

کارت ملی مو از کیفم در میارم و می دم دست یه سربازی که تو کیوسک فتوکپی
ایستاده. پسر جونی که اونجاست یه فتوکپی ازش می گیره و می ده دستم .صد تومن
ازم می گیره و میام.

دوباره یه آقای دیگه ای می گه ببرین بدین به اون سربازه. می گم آخه مانتوش
هنوز نرسیده.

پسر جونی میاد ازم می پرسه خانم مانتو اضافه ندارین؟ گیج و منگ نگاهش می کنم:
"مانتوی اضافه؟"

- آخه ما مسافریم خواهرمو گرفتند حالا هم مانتو می خوان من الان مانتو از کجا
بیارم، این دورو بر هم که مانتو فروشی نیست...

خانمی چادرشو در میاره و میده بهش می گه اینو بده سرش کنه، من این جا ایستادم.
پسره خوشحال، چادرو می گیره و میره .خانم دیگه ای دنبال کیسه پلاستیکی می گرده
که مانتوی دخترخاله شو توش بذاره.

زنگ می زنم به دخترم: «کجایین؟ عباس آباد...»

جمعیت هر لحظه بیشتر می شه.

پسرم با مانتو می رسه و از ازدحام جمعیت متحیر می شه. سری به تاسف تکون می ده
و می گه: «خیلی رو داریم والا، از ابتدایی ترین حقوق شهروندی محرومیم، اونوقت
می خوایم دنیارم عوض کنیم»

ون ها پشت سر هم می رسند .

موبایلم زنگ می زند: "الو مامان ما رسیدیم"

می رم که مانتورو تحویل بدم، آقایی می پرسه اسم و فامیلشو نوشتی؟ می گم بعله.
انگار همه توجیه شدیم، درست مثل مراحل یه کار اداری، خیلی دقیق و منظم رفتار
می کنیم .دست به دست مانتو به دست سرباز اون طرف در می رسه.

مردم کلافه اند. از دور و نزدیک، کار و زندگیشونو ول کردند اومدند به قانون در
جهت رفع بزرگترین مشکل جامعه اسلامی، یعنی قد مانتو دختران و همسرانشون کمک
کنند تا به امید خدا مملکتمون گلستان بشه!...

هر کی یه چیزی می گه، خانمی فریاد می زنه: "بابا دختر من حامله ست، حالش بد می
شه، بذارید من برم تو دخترمو ببینم" اون یکی به سربازه بد و بیراه می گه، یکی
مامورها رو نفرین می کنه، یکی دیگه خودشو لعنت می کنه که هشت سال از جوونیشو
پای جنگ گذاشته و یکی بدو بیراه می گه به هفت جد و آباد خودش که انقلاب کرده
که حالا نتیجه اش این شده که با وجود این همه گرونی و بدبختی و اختلاس و فساد
و... برای ده سانت کوتاهی مانتوی دخترش باید ساعتها علاف بشه.

هوا کاملا تاریک شده و ون ها پشت سر هم می رسن و به تعداد آدمهای خشمگین و
کلافه اضافه می شه.

تحمل فضا برام سنگینه، این همه توهین و بی حرمتی رو نمی شه به راحتی قورتش
داد. هر کس اظهار نظری می کنه و دخترهایی که پشت سر هم بعد از گذراندن هفت
خوان از در خارج می شن، بلافاصله مانتوهای جدید رو در میارن. اکثریت قریب به
اتفاقشون پوشش نامناسبی ندارند که بخواد خدایی نکرده بلایی سر آبرو و حیثیت
جامعه اسلامی بیاره. دخترها غالبا عصبی و خسته اند، چندتایی هم با خنده
مانتوهای جدید رو درمیارن و می ذارند توی کیسه. خواهر اون پسر مسافره هم میاد،
چادر خانمو رو در میاره و من با تعجب نگاه می کنم که لباس خواهرش مگه چه
ایرادی داشته؟ خانمی می پرسه تو رو هم گرفته بودند؟ همه نگاهها با تعجب متوجه
دختره می شه.

به دخترم زنگ می زنم: "چرا نمی یای؟" می گه: «شارژ دوربینشون تموم شده نمی
تونن عکس بگیرن تو صف ایستادیم این جا خیلی شلوغه».

ساعت ده و نیم شده که در باز می شه و دخترم میاد بیرون اگرچه سعی می کنه که
لبخند بزنه ولی می دونم که چقدر کلافه ست.

می پرسم اون تو چه خبر بود؟ می گه: «چه خبر می خواین باشه، توهین آشکار به
جنسیتت، به زن بودنت، به انسان بودنت... اون تو این قدر شلوغه که هر چند دقیقه
مامورا قهر می کنن که اگه ساکت نباشین، کارتونو انجام نمی دیم... انگار خدمتی
ارائه داده می شه که تهدید به انجام ندادنش می کنن. یا انگار ما داوطلب شدیم
که ما رو بگیرن» .

ظاهرا دختر دانشجویی بین متهمین بوده که التماس می کرده که ساعت نه و نیم در
خوابگاهو می بندن، من شب کجا بخوابم؟... و کسی توجهی به التماس هاش نمی کرده.
به نظر می رسه از جای خواب شبانه یک دختر دانشجوی شهرستانی، رنگ و سایز و قد
مانتوش مهمتره.

دخترم تمام طول راه سکوت می کنه و پسرم درباره رفتن از ایران حرف می زنه .

فردا صبح دخترم آماده می شه که بره سرکار مانتو مشکی، شلوار جین، شال
طوسی....!!!

همه چی آرومه . . . . . !!!!

همه چی آرومه / همه چی تأمینه

این چقدر خوبه که /قیمتا پایینه!

همه چی آرومه /مسولا خوابیدن

شک نداری دیگه /تو به اوضاع من

  همه چی آرومه /من چقدر خوشحالم

صد تومن تو جیبم /به خودم می بالم!

تو داری می میری /ازچشات معلومه

 من فقط بیکارم /همه چی آرومه

بگو این آرامش /تا ابدپابرجاست

بگو از یارانه /این تورم بی جاست

ما چطوری یاد گرفتیم دیکته بنویسیم . . . . .؟؟؟!!!!

ما واسه صداهای کاملا مشابه، حروف مختلف داریم
واسه این صدا ۲ تا حرف داریم: ت، ط
واسه این ۲ تا: هـ، ح
واسه این ۲ تا: ق، غ
واسه این ۲ تا: ء، ع
واسه این ۳ تا: ث، س، ص
و واسه این ۴ تا: ز، ذ، ض، ظ
این یعنی:
«شیشه» رو نمی‌شه غلط نوشت
«دوغ» رو می‌شه ۱ جور غلط نوشت
«غلط» رو می‌شه ۳ جور غلط نوشت
«دست» رو می‌شه ۵ جور غلط نوشت
«اینترنت» رو می‌شه ۷ جور غلط نوشت
«سزاوار» رو می‌شه ۱۱ جور غلط نوشت
«زلزله» رو می‌شه ۱۵ جور غلط نوشت
«ستیز» رو می‌شه ۲۳ جور غلط نوشت
«احتذار» رو می‌شه ۳۱ جور غلط نوشت
«استحقاق» رو می‌شه ۹۵ جور غلط نوشت
و «اهتزاز» رو می‌شه ۱۲۷ جور غلط نوشت!

واغئن چتوری شد که ماحا  طونصطیم  دیکطه  یاد  بگیریم!؟