باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

زخم دوست . . . . .

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند ..... 

می گویند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند… وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد در عین حال می دانستند که وقتی ازهم دور شوند ‫از سرما یخ زده و میمردند… ازاینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود. پس دریافتند که بهتر است گردهم آیند و آموختند که : بهتر است با زخم های کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند ، چون گرمای وجود دیگری مهمتراست… و این چنین بود که توانستند زنده بمانند…
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است که هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و خوبیهای آنان را تحسین نماید…
 
بدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی را به ما می شناساند… بالزاک

تقدیم به استاد خوبم دکتر توکلی فر .......

دل می پرد ز دستم آهسته چون کبوتر

چون بشنود صدای دکتر توکلی فر

 

از دست داده ام دل بردست او قرارم

با نمره ای که داده بر نیک و بر مدارم

 

دانی که قوت او در چه شود خلاصه

در جمله بندی اش نیست ، شخصیت و کلاسه

 

گیرم پیاله دستم گویم همی به مستی

ای داریوش آخر استاد من تو هستی


منبع ( وب دانشجویان برق قیامدشت

روانشناسی سازها .............

قبل از اینکه ادامه رو بخونی یکی از سازهای زیر رو انتخاب کن:
 
سنتور...گیتار...پیانو...سه تار...ارگ...ویلون...دف...آکاردئون...شیپور

ادامه مطلب ...

تبریک به زنان قدرتمند.......!!!!!!!!!!!

ما در کشوری زندگی میکنیم که قدرت مطلق در دست زنان است و مردان ما انسانهایی منفعل وبی اراده هستند که هیچ نقشی در هیچ جا ندارند !!!!چرا ؟؟ به دلیل اینکه :
 در ایران زن اگر حجاب نداشته باشد ،مرد نمی تواند خود را کنترل کند و منحرف می شود !
زن نباید تحصیل کند تا توازن جامعه برقرار باشد و مرد بدون منحرف شدن درس بخواند !
 زن نباید شاغل باشد تا بنیاد جامعه محکم باشد و مرد منحرف نشود !
 زن نباید استقلال مالی داشته باشد تا صرفه جویی در خانه باشد و هزینه ی اضافی پیش نیاید تا مرد خانه منحرف نشود !
 زن بایدلباس تیره و3 سایز بزرگتر با کفش بسته و بدون پاشنه بپوشدتا مرد منحرف نشود !
زن نباید به قهوه خانه و تریا برود وسیگار بکشد تا مرد منحرف نشود ! زن نباید با مرد همکلام و همکلاس بشود تا مرد منحرف نشود !
زن آگر در محل کار (اگر بشود کار کرد !) با مدیر حرف بزند، ریشه ی کار فاسد میشود چون مرد منحرف شده است !
 زن به جشن و مهمانی و دکتر و .............. نرود تا مرد منحرف نشود !
 زن لاک و عینک نزند چون مرد منحرف میشود و بنیان جامعه از هم می پاشد !
 زن رانندگی نکند تا مرد منحرف نشود !
 زن در تلویزیون هم باید کاملاً پوشیده و ساده باشد تا مرد منحرف نشود !
مانکن فروشگاه ها باید بی سرو با حجاب وبدون برجستگی باشند تا مرد منحرف نشود !
 زن خبرنگاری و نویسندگی و عکاسی نکند تا دستگیر نشود و مرد منحرف نشود !
زن مهریه نگیرد تا به مرد فشار نیاید و او را طلاق بدهد و یکی دیگر بگیرد تا منحرف نشود!
 زن دوچرخه سواری نکند تا مرد منحرف نشود !
 با این قوانین میبینیم که مردان فاقد قدرت و اراده و فکر هستند و کشور در دست زنان است و زنان میتوانند با کمی شل کردن گره شال خود تمام نظام اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه را در دست بگیرند !!!!!
تبریک به قدرت بی حد و مرز زنان ....!!

خاطرات طنز یک پزشک عمومی

پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. اما گوشه ای از خاطرات یک پزشک عمومی با ذوق را در ادامه ایمیل بخوانید که بسیار زیباست.
------------------------------------------------------

یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
مامان ! دل پیچه نه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه : مامان چیپس نه چیسپ ... ‌

------------------------------------------------------
گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت : آقای دکتر ! گلوش چرک داره ؟

گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.
گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه.

------------------------------------------------------
به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
با یه صدای گرفته گفت : هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره...

------------------------------------------------------
به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم : اسهال هم دارین ؟
گفت : حالتشو دارم اما نمیاد ‌

------------------------------------------------------
به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم : قبلا هم سابقه داشتین ؟
گفت : مثلا چه سابقه ای ؟

بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین ؟
گفت : مثلا چه داروئی ؟

نسخه شو که نوشتم گفتم : دیگه هیچ ناراحتی نداشتین ؟
گفت : مثلا چه ناراحتی ؟

------------------------------------------------------
به خانمه گفتم : اشتهاتون خوبه ؟
گفت : هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم...

------------------------------------------------------
پیرمرده گفت : همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.
گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه ؟

گفت : نه آرنج دست چپم "خیلی" درد میکنه

------------------------------------------------------
خانمه اومد و گفت : برام یه آزمایش بنویس.
گفتم : چه آزمایشی ؟

گفت : نمیدونم !
چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد. چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته ؟

------------------------------------------------------
به خانمه گفتم : باید یه آزمایش بدین.
گفت : نمیدم !

گفتم : چرا ؟
گفت : میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم

------------------------------------------------------
برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت :
چند روزه گلوم هم درد میکنه.

گفتم : خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.
گفت : اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره ؟

------------------------------------------------------
خانمه میگفت : توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه !

آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون

------------------------------------------------------
خانمه میگفت : فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.

گفتم : از کجا فهمیدین ؟
گفت : آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده

------------------------------------------------------
خانمه میگفت : بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.

گفتم: چه شیافی براش گذاشتین ؟
گفت : استامینوفن

------------------------------------------------------
یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود.

گفتم : میتونین بمونین سرم بزنین ؟
گفت : نه.

گفتم : آمپول میزنین ؟
گفت : نه.

خانم جوونی که باهاش بود گفت : آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین

گفتم : چرا ؟
گفت : آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن

------------------------------------------------------
روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم : چند روزه که مریضه ؟

پدره گفت : دو روزه !!

مادرش گفت : نه سه روزه...

پدره با عصبانیت به مادرش گفت :
آخه جمعه که تعطیله !!

------------------------------------------------------
به خانمه گفتم : کجای سرتون درد میکنه ؟

دستشو گذاشت روی سرش و گفت :
همین جا درست توی لگن سرم...

------------------------------------------------------
مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم
گفت : آقای دکتر ! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین !

گفتم : چرا ؟
گفت : آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله

------------------------------------------------------
مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.

مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه و ازش میپرسه :
داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت ؟

روستائی محترم میگه : خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه ؟

خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه