باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

آرامش . . .

آرامش
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل،
آرامش را به تصویر بکشد.

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.

آن تابلو ها، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی
که در چمن می دویدند، رنگین کمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل
سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...





اولی، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود
منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و
اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار
داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می
داد شام گرم و نرمی آماده است.

دومی هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود، قله هاتیز و
دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، وابرها آبستن
آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلو های دیگری که برای
مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم بادقت به تابلو
نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را میدید. آنجا، در
میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.


پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که
برنده ی جایزه ی
بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد:



آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل
و بدون کار سخت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این
است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما میگذرد آرامش در
قلب ما حفظ شود

آخرش هیچی نشدیم . . .

ته دیگِ طلایی رنگِ خوشمزه هم نشدیم, دو نفر سرمون دعوا کنند.


شلغمم نشدیم, یکی کوفتمون کنه, خوب شه.....!!


ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه





قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم



خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه


موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی


پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن


دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن





مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن......!!!!!





کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن.....



تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه

نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه


ای کی یو سان هم نشدیم تف بمالیم کف کلمون ، همه چی حل شه



مهر جانماز هم نشدیم بوسمون کنن

فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

معادله هم نشدیم ، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

ماکسیما در افغانستان حدود 6 میلیون تومانه ، افغانی هم نشدیم بتونیم
ماکسیما بخریم
.!!!......



علف هم نشدیم حداقل به دهن بزی شیرین بیایم

عروسک هم نشدیم یکی بغلمون کنه

شارژر هم نشدیم بقیه رو شارژ کنیم

شامپو هم نشدیم ملت تو کفمون بمونن

توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر بخاطرمون خودکشی کنن

گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم!!!

عجایب هفت گانه . . . .

معلمی از یک گروه از دانش اموزان خواست اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند...
علیرغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:

اهرام مصر

تاج محل

دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا)

کانال پاناما

کلیسای پطرس مقدس

دیوار بزرگ چین

آبشار نیاگارا

آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از آنها هنوز کارش را تمام نکرده است.
از دخترک پرسید که آیا مشکلی دارد...
دختر جواب داد : بله کمی مشکل دارم، چون تعداد شگفتی ها خیلی زیاد است و نمیدانم کدام را بنویسم!...
آموزگار گفت: آنهایی را که نوشته ای نام ببر شاید ما هم بتوانیم کمک کنیم...
دخترک با تردید چنین خواند:

به نظر من عجایب هفت گانه دنیا عبارتند از:

دیدن

شنیدن

لمس کردن

چشیدن

احساس کردن

خندیدن

دوست داشتن

اتاق در چنان سکوتی فرو رفت که حتی صدای زمین افتادن سنجاق شنیده می شد...!

آن چیزهایی که به نظرمان ساده و معمولی میرسند، آنها را نادیده و دست کم میگیریم، حقیقا شگفت انگیزند...با ملایمت به یادمان می آورند که با ارزش ترین چیزهای زندگی ساخته دست انسان نیستند و آنها را نمیتوان خرید ، آن قدر خود را مشغول نکنید که بی توجه از کنارشان بگذرید...

قدر خانواده ات را بدان . . . .

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه !! معذرت میخوام.
من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم ...
h
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه
خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم

اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم

کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم
.دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم
وتقریبا انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو کنار“

قلب کوچکش شکست و رفت


نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم


وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی


برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است.
خودش آنها را چیده.
صورتی و زرد و آبی


آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه

هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی

در این لحظه احساس حقارت کردم


اشکهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم

بیدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟

گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم
نمیبایست اونطور سرت داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو

گفت : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو ...

آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟


اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.


و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان

چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فکر نمیکنید؟!!

به راستی کلمه
“خانواده“ یعنی چه ؟؟

هیچکس تنها نیست . . .

اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید
 اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید
 
 
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبت‌هایش می نشستید
... پیغام‌هایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود
حتی مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌
و اگر همیشه... همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست
 
 
الان هم که گوشی ها لمسی شده،
اگر همونقدر که گوشی رو لمس میکنید همسرتون رو نوازش بکنید
کلی خوشبخت می شوید
 
 
 
 
جوابیه
 
 
بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که
 
گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه خفه میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
اصلا گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشیو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره
 
راستی از همه اینا مهمتر
 
بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض میکنن

داستان خلقت زن . . .

 از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.

فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟"

خداوند پاسخ داد:

"دستور کار او را دیده‌ای‌؟

باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.

باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.

دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.

بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."

فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.

"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :

"نمی شود!!

چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.

از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،

یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.

"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."

"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.

تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."

فرشته پرسید :

"فکر هم می‌تواند بکند؟"

خداوند پاسخ داد :

"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :

"اشک دیگر برای چیست؟"

خداوند گفت:

"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."

فرشته متاثر شد:

"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."

زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.

همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.

سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.

بار زندگی را به دوش می‌کشند،

ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.

وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.

برای آنچه باور دارند می‌جنگند.

در مقابل بی‌عدالتی می‌ایستند.

وقتی مطمئن‌اند راه حل دیگری وجود دارد، نه را نمی‌پذیرند.

بدون قید و شرط دوست می‌دارند.

وقتی بچه‌هایشان به موفقیتی دست پیدا می‌کنند گریه می‌کنند.

وقتی می‌بینند همه از پا افتاده‌اند، قوی و پابرجا می‌مانند.

آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد

زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.

کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،

آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند

زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.

خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"

فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."