باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

دردسرهای رفتن به کافی شاپ پنج ستاره . . . . .

س: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
ج: لطفا یک چای
 
س: چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟
ج: سیلان لطفا
 
س: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
ج: با شیر لطفا
 
س: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
ج: شیر لطفا
 
س: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟
ج: لطفا شیر گاو.
 
س: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟
ج: فکر کنم چای بدون شیر بخورم.
 
س: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟
ج: با شکر.
 
س: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟
ج: با شکر نیشکر لطفا
 
س: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟
ج: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید
 
س: آب معدنی یا آب بدون گاز؟
ج: آب معدنی
 
س: طعم دار یا بدون طعم؟
ج: ترجیح میدم از تشنگی بمیرم ! 
 

کلاهبرداری موبایلی . . . .

در صورتیکه با تلفن همراه شما تماسی بر قرار شد و درآن شخص یا اشخاصی ادعا نمودند  که از مهندسین شرکت مخابرات هستند و قصد چک کردن خط شما را دارند و از شما  تقاضا نمودند که هر عددی را شماره گیری کنید بدون هیچ گونه شماره گیری فورا تماس را قطع کنید چون شرکتی جعلی از این طریق به سیم کارت شما دسترسی خواهد یافت و از طریق خط شما  و با  هزینه شما تماسهای تلفنی بر قرار خواهد کرد تمامی کاربران تلفن همراه توجه داشته باشند که در صورتیکه با شما تماسی برقرار شدو در نمایشگر گوشی شما این پیغام ظاهر شد( XALAN ) از  پاسخ دادن به ان خودداری نمایید و تماس را به سرعت قطع کنید در صورت جواب دادن به تماس گوشی شما ویروسی خواهد شد این ویروس اطلاعات IMEI و IMSI را  از روی گوشی و سیم کارت شما پاک خواهد کرد که این امر باعث قطع ارتباط شما  با شبکه تلفن خواهد شد و شما مجبور خواهید شد گوشی دیگری خریداری نمایید لطفا به منظور متوقف کردن این کار به دوستان و آشنایانتان اطلاع رسانی نمایید.

خدایا دوستت دارم . . . !!!

 خدایا دوستت دارم...
 هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!
 خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
 خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ، خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند.
 خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد.
 خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم" است !!
 خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو !!
 خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!
 خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی !!
 از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
 خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
 خدا همین جاست
 خدایا دوستت دارم .

زنها بهترین دکتر هستند . . . !!!

زنه شوهرشو میبره دکتر..! دکتر به زنه میگه: خانم، نباید هیچ استرسی به شوهرتون وارد بشه. باید خوب غذا بخوره، هرچی که میخواد براش فراهم بشه و برای 1 سال هیچ بحث و دعوایی سر هیچ موضوعی حتی سر طلا و سکه و ماشین و خونه هم نباید با هم داشته باشن. تو راه برگشت مرده میپرسه: خانم دکتر چی گفت؟ زنه میگه : هیچی، گفت تو هیچ شانسی برای زنده موندن نداری.

از هر دری . . . . . . .


    آدمیزاد بی غذا ، دو ماه دوام می آورد / بی آب ، دو هفته / بی هوا ، چند دققه / بی"وجـــدان"، خـیلی ................. متاسفانه خیلی ...
    
    بعضی وقتا که میبینم هیچ غلطی نمیتونم بکنم ، یاد این میفتم که آمریکا هم از همین جا شروع کرد ، دلم یه کم آروم میشه....!
    
    به جـــــــــــــــان خودم...به رووح خودش قسم اگه خود امام الان بیاد درس وصایا رو امتحان بده میوفته
    
    فقط چند کشور دیگه مونده تا بگیم ، مرگ بر جهان
    
    مــا مــردمــانـــی هستــیــم کــه بــه راحتــی به هم دروغ میــگـیــم ولــی بـــزرگــتــریـ ـن معــیــارمــون بــرای شــروع دوستی صداقــتـه
    
    انواع عقیده در تولید
    امریکایی : هم خوب کار کنه هم با دوام باشه
    انگلیسی : جنسش خوب باشی و مشتری راضی باشه
    ایرانی : تا وقتی مشتری میخره سالم باشه بعد که خرید مهم نیست
    چینی : فقط ایرانی بخره
    
    سیب تا حالا ۳ کار مهم کرده
    ۱ / گول زدنِ حوا
    ۲ / بیدار کردن نیوتن از خواب
    ۳ / نظر استیو جابز رو به خودش جلب کرد
    
    ما وام دار این انقلابیم، الان هم داریم قسط‌ هاش رو میدیم
    
    یک وقتایی بود وقتی خودتو میزدی به کوچه علی چپ , تنها بودی الان که میری میبینی .. همه جمعن ..!
    شانس فقط یک بار در خانه ادم را میزند بدشانسی هیچوقت دستش را از روی زنگ بر نمیدارد بدبختی هم که حتمأ کلید داره
    
    اگه من خدا بودم ... همونطور که برای سرنوشت بعضی از اقوام مثه لوط ، هود و ...توی قرآن سوره و آیه آورده ، یه سوره به اسم "ایرانی" هم بهش اضافه میکردم به شرح زیر
    بسم الله الرحمن الرحیم / خلایق هر چه لایق / صدق الله العلی العظیم
    
    نمیدونم جدیدن چه صیغه اییه که تا کتاب رو باز میکنم درس بخونم، مخچه ام به مخ ام میگه "استاد خسته نباشی"
    
    زندگی در جهنم به مراتب بهتر از خاورمیانه است چون مسلمانها به جهنم نمیرن
    
    آیا میدانید مصرع (میازار موری که دانه کش است) نشون میده.. ما ایرانی ها از قدیم الایام یک جورایی سادیسم داشتیم

. . . . انواع ازدواج . . . .

* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
* ازدواج مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری می گیرد.
* ازدواج موجه: مردی که از زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، برای ازدواج بعدی اش اقدام می کند.
* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.
* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.
* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.
* ازدواج منظم: مردی که هر شش ماه یک بار زن می گیرد.
* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.
* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش در برود.

زود قضاوت نکنیم . . . . !!!!

پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد,
 
او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت: "متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم ,,, و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم ,,,

پدر با عصبانیت گفت:"آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو میتوانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا میمرد چکار میکردی؟
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: "من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده میگویم" از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم ,,, شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است ,,, پزشک نمیتواند عمر را افزایش دهد ,,, برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه ,,, ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا ,,,

پدر زمزمه کرد: (نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است ),,,

عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد ,,, خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد ,,,

و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت : اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید ,,,

پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: "چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد ,,, وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود ,,, و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد ,,, او با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند."

هرگز کسی را قضاوت نکنید چون شما هرگز نمیدانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان میگذرد یا آنان در چه شرایطی هستند

خیلی مهم . . . خیلی مهم . . . ایدز . . .

چند وقت پیش در یک سالن سینما خانمی احساس کرد شئ نوک تیزی از صندلی به بدن او فرو رفت وقتی که بلند شد تا ببیند چه بوده دید یک سوزنی است که یک یادداشت کوچک هم به آن چسبیده و روی آن نوشته شده: " شما هم به ویروس ایدز مبتلا شدید" مرکز کنترل بیماریها در پاریس موارد مشابه زیادی را اخیراً در شهرهای دیگر نیز گزارش کرده که سوزنهای آزمایش شده همه به ویروس ایدز آلوده بودند. این مرکز همچنین گزارش می کند که سوزن های آلوده در محل دریافت پول عابر بانکها نیز پیدا شده­اند. ما از همه می­خواهیم که برای مواجه نشدن با اینچنین موضوعی احتیاط بسیار زیادی کنند بخصوص قبل از استفاده از صندلی در هر مکان عمومی، آن را به دقت بررسی کنید. و همچنین از همه می خواهیم  که این ایمیل را برای همه دوستان و فامیل بفرستند و برای جلوگیری از این خطر بزرگ اطلاع رسانی کنند. اخیراً پزشکی داستان مشابهی که برای یکی از بیماران مبتلا به ایدز در سینما پریا شهر دهلی اتفاق افتاده بود را نقل می کرد و می گفت آنجا نیز یادداشتی با این عنوان وجود داشته که "به دنیای خانواده ایدزی ها خوش آمدی" به هر حال پزشکان می گویند که 6 ماه طول می کشد تا ویروس کاملاً رشد کرده و شروع به اسیب به سیستم بدن و سلامت قربانی کند و بیمار 5 تا 6 سال میتواند با مقابل مرگ مبارزه کند، هر چند دختری در عرض 4 ماه فوت شد که احتمالاً به دلیل شوک عصبی زیاد بوده است. بنابراین ما باید مراقب مکان های عمومی باشیم.

طمع . . . . .

یک  مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت
"خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش
آب افتاد!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها بر بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُرکنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد.
خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می
خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"
خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"

آیا عقب ماندگی زیر پوست مملکت من است ؟؟؟؟!!!!


زکریای رازی آمد و رفت! انیشتین آمد و رفت! فروید آمد و رفت ! استیو جابز که به نوعی پدر تکنولوژی نوین بود هم آمد و رفتاما هنوز در همسایگی ما
مادری اسپند دود می کند !
پدری گوسفند می کشد !
با درود


دختری طالع بینی می خواند که شوهرش باید متولد چه ماهی باشد !
پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم !
هنوز برای ازدواج استخاره می کنند !
هنوز مردی به همسرش به جرمِ کم حجابی!! تهمت فاحشه میزند!
توی چاه پول میریزند و نامه پست می کنند !
از کشتن یک بچه ۱۷ ساله ذوق می کنند !

آیا عقب ماندگی زیر پوست مملکت من است؟!!!


فردوسی:ھدر این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد

بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم