باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

خدانگهدار . . . . .

این هم آهنگ ناصر عبدالهی که من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستش دارم
ناصر جان روحت شاد . . .


"خدانگهدار"

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد... 

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد... 

راهی نروم که بیراه باشد، 

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...  

یادم باشد که روز و روزگار خوش است!

همه چیزروبه راه و بر وفق مراد است و خوب... 

تنها دل ما دل نیست...  

  

گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم 

تکیه دادم به غرورم تا دیگه از پا نیفتم 

گریه کردم گریه کردم ..

چه ترانه بی اثر بود مث مشت زدن به دیوار 

اولین فصل شکستن آخرین خدا نگهدار   

من به قله می رسیدم اگه هم ترانه بودی 

صد تا سد و می شکستم اگه تو بهانه بودی 

اگه هم ترانه بودی اگه تو بهانه بودی 

گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم.. 

با تو فانوس ترانه یه چراغ شعله ور بود 

لحظه ها چه عاشقانه قاصدک چه خوش خبر بود 

کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره 

شبا گلخونهء خورشید واژه ها شعر دوباره 

واژه ها شعر دوباره... 

دست تکون دادن آخر توی اون کوچه خلوت 

بغض بی وقفهء آواز گریه های بی نهایت.. 

گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد