-
مکالمات یک دانشجو ...............
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:37
ترم اول،(ترم جو گرفته شدگی): الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی...
-
چرا ایرانیان نمیتوانند درس بخوانند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:29
سال 365 روز است. در حالی که: 1- در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند. 2- حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمایهوامطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگرباقیمیماند. 3- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که...
-
میخواهید بدانید چرا ...........؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:28
میخواین بدونید چرا آخوند ها تو دوران تحصیلشون هیچی یاد نمیگیرن؟! استاد : به نظر شما چرا حضرت محمد ... طلاب: اللهم صل علی محمد و آل محمد! استاد: بله آفرین! می خواستم از شما بپرسم که چرا حضرت محمد… طلاب: اللهم صل علی محمد و آل محمد! استاد: وعجل فرجهم انشاء الله! به نظر شما چرا حضرت محمد… طلاب: اللهم صل علی محمد و آل...
-
خداوندا . . . .
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:27
خداوندا کفر نمیگویم پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا تو مسئولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است خداوندا تو تنهایی و من تنها تو یکتایی و بی همتا ولیکن من، نه یکتایم، نه بی همتا فقط تنهای...
-
خدانگهدار . . . . .
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:26
این هم آهنگ ناصر عبدالهی که من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستش دارم ناصر جان روحت شاد . . . "خدانگهدار" یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد... نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد... راهی نروم که بیراه باشد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را... یادم باشد که روز و روزگار خوش است! همه چیزروبه راه و بر وفق مراد است و...
-
گفتمش . . . .
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:25
گفتمش دل میخری پرسید چند ؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده کردو دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل زدستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود
-
کوچه . . .
سهشنبه 29 فروردین 1391 19:23
ب ی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ، باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید ، یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ، ساعتی بر لب آن جوی...
-
داستانی عاشقانه . . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:43
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. مرد جوان: منو محکم بگیر. زن جوان:...
-
عجب . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:39
هیچگاه نه کسی رو ببخش نه فراموش کن سر فرصت بزن دهنشو سرویس کن ( دکتر شریعتی با اعصاب خراب) ✂. . . . . . ✂. . . . . ✂. . . . . ✂. . . ملت ما ملتیست که وقتی توی خیابون زل زل نگات میکنت نمیتونی تشخیص بدی خوشگلی یا احیانا زیپت بازه! ✂. . . . . . ✂. . . . . ✂. . . . . ✂. . . هر جا سخن از اعتماد است من هر هر میخندم ✂. . . ....
-
طنز . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:38
من هروقت حس درس خوندن بهم دست میده،5 دقیقه دراز می کشم برطرف میشه از اول ابتدایی تا آخرین روز دبیرستان ، همه معلمها و ناظم ها: " کلاس شما بدترین کلاسیه که تا حالا داشتم انواع عقیده در تولید : امریکایی : هم خوب کار کنه هم با دوام باشه انگلیسی : جنسش خوب باشی و مشتری راضی باشه ایرانی : تا وقتی مشتری میخره سالم باشه...
-
کم کم یاد خواهی گرفت . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:34
کم کم یاد خواهی گرفت: تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت اطمینان خاطر و یاد میگیری که بویه ها قرارداد نیستند و هدیه ها معنی عهد و پیمان نمیدهند. کم کم یاد میگیری: که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی...
-
خورشید . . . دختر یلدا . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:29
یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود با اولین شب پاییز آمده بود و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می...
-
بزن زیر گریه . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:25
نذار امشبم با یه بغض سر بشه بزن زیر گریه چشات تر بشه بذار چشماتو خیلی آروم رو هم بزن زیر گریه سبک شی یه کم یه امشب غرورو بذارش کنار اگه ابری هستی با لذت ببار هنوزم اگه عاشقش هستی که نریز غصه هاتو تو قلبت دیگه غرورت نذار دیگه خستت کنه اگه نیست باید دل شکستت کنه نمیتونی پنهون کنی داغونی نمیتونی یادش نباشی به این آسونی...
-
غرور . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:12
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می...
-
در ایران . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:09
در ایران...... —————————————— خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!! —————————————— یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دستههای صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!! تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسرههای پارک آبی!! —————————————— خبرنگار...
-
نجس ترین چیز در دنیا چیست . . . ؟؟؟
دوشنبه 28 فروردین 1391 12:06
گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟ برای همین کار، وزیرش را مامور می کند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند، تمام تخت و تاجش را به او بدهد. وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو...
-
مفهوم زندگی . . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 11:54
روزی جوان جویای علم، نزد استاد دانشمند و با کمالاتی رفت و از او پرسید: من خیلی از مرگ میترسم، این ترس همیشه و از بچگی با من بوده، نمی دانم چه کنم. شما می توانید به من بگویید چرا، من که زندگی خوبی دارم، کاری به کسی ندارم و دارم زندگی خودم را می کنم، چرا باید از این افکار رنج ببرم؟ استاد در جواب گفت : چه کسی به تو گفته...
-
قاچاقچی خلاق . . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 11:52
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد : « در کیسه ها چه داری». او می گوید « شن» . مامور او را ازدوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او رابازداشت می کند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیزدیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته...
-
معادله عشقولانه . . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 11:47
دختر زرنگ + پسر زرنگ = دعوا دختر زرنگ + پسر احمق = عشق دختر احمق + پسر زرنگ = سکس دختر احمق + پسر احمق = ازدواج
-
حاضر جوابی . . . .
دوشنبه 28 فروردین 1391 11:46
می گویند: "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای به " البرت اینشتین " نوشت که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو... چه محشری می شوند! آقای "اینشتین"در جواب نوشت: ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! ولی این یک روی...
-
معادله . . . . . . . .
پنجشنبه 24 فروردین 1391 10:28
این معادلات توسط یکی از دوستان بیکار تهیه شده که جزء هیچ گروهی قرار نمیگیرد انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح الاغ = خواب + خوراک پس انسان = الاغ + کار + تفریح وبنابرین تفریح – انسان = الاغ + کار بعبارت دیگر انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند ***** معادله ۲ مرد = خواب + خوراک + درآمد الاغ = خواب + خوراک...
-
سخنانی از مشاهیر . . . . . .
پنجشنبه 24 فروردین 1391 10:16
ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی میترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد! لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد. -نارسیس مدت ها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف میشوی و مهمتر آنکه خوک از این کار لذت میبرد. -جورج برنارد شاو...
-
نام روزهای هفته در گاهنامه کهن ایران . . . . .
پنجشنبه 24 فروردین 1391 10:05
نام روزهای هفته فرنگی از گاهنامه کهن ایرانی برگرفته شده است می دانیم که نام روزهای هفته در ایران کهن بدین گونه بوده است: کیوان شید (شنبه): نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید. کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که 700 برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند....
-
رستوران شیطان . . . .
دوشنبه 7 فروردین 1391 14:42
این رستوران غذاهای خود را بر روی ذغال نمی پزد بلکه از حرارت دهانه یک آتشفشان فعال برای پخت آن استفاده می کند. رستوران "شیطان" در اسپانیا که به رستوران "دیاپلو" معروف است، گوشت ها را روی زغال کباب نمی کند، بلکه آنها را روی دهنه یک آتش فشان فعال کباب می کنند و به مشتریان خود می دهند. رستوران...
-
درد دل یک پسر . . . . . .
دوشنبه 7 فروردین 1391 14:29
چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ». رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! امل! بی...
-
هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست . . . .
پنجشنبه 25 اسفند 1390 11:19
توی کشوری یه پادشاهی زندگی میکرد که خیلی مغرور، ولی عاقل بود یک روز برای پادشاه انگشتری به عنوان هدیه آوردند ولی روی نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود. شاه پرسید این چرا این قدر ساده است ؟ و چرا چیزی روی آن نوشته نشده است؟ فردی که آن انگشتر را آوره بود گفت: من این را آورده ام تا شما هر آنچه که میخواهید روی...
-
شیخ و مریدان . . . . .
پنجشنبه 25 اسفند 1390 10:49
گویند روزی شیخ در کافه سیتی با مریدان نشسته بود و همی کافه گلاسه میل مینمودند و همی اوقات خوش میداشتند که ضعیفه ای بر ایشان وارد شد گفت ای شیخ ! خدا تو را حفظ کند ! مرا دریاب که اوقات عید است و از شیخ طلب عیدی دارم. شیخ دست در جیب خود نمود و تعدادی سکه به او تقدیم داشت. سپس رو به مریدان فرمود : مباد بر شما که کسی از...
-
خط تیره . . . . .
پنجشنبه 25 اسفند 1390 10:43
من از مردی می گویم که عهده دار شده بود در مراسم تدفین دوستی سخن بگوید او به تاریخ های روی سنگ مزار او اشاره کرد از آغاز..... تا پایان او یادآور شد که اولی تاریخ زادروز وی است و اشکریزان از تاریخ بعدی سخن گفت، اما او گفت آنچه بیش از همه اهمیت دارد خط تیره ی بین آن دو تاریخ است (1313 - 1382 ) زیرا این خط تیره تمام مدت...
-
کوتاه کنم یا نکنم .......؟؟؟؟؟
پنجشنبه 25 اسفند 1390 10:34
-
چه میکند این تصاعد . . . .
پنجشنبه 25 اسفند 1390 10:25
در افسانه ها آمده است که مخترع شطرنج، بازی اختراعی خود را نزد حاکم منطقه برد و حاکم اختراع هوشمندانه ی وی را بسیار پسندید، تا آن حد که به او اجازه داد تا هرچه به عنوان پاداش می خواهد، طلب کند. مخترع کم توقع! نیز خطاب به حاکم گفت: «پاداش زیادی نمی خواهم قربان! دستور فرمایید یک دانه ی گندم در خانه ی اول صفحه ی شطرنج...