باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

مناجات یه بدبخت با خدا . . . .

سلام علیکم
ببخشیداااا
شما یه روزهایی حوصله داری حماسه می آفرینی؛
فور اگزمپل یه سری رو آفریدی توی امریکا، سواحل کالیفرنیای جنوبی، در خانواده ای به غایت مرفه؛
قد 2 متر؛
چشما آبی؛
پوست برنزه؛
هیکل ردیف؛
تفریحش سرفینگه؛
پیانو و گیتار و ویالونم میزنه؛
5 تا زبان حرف میزنه!
کلاً بزرگترین هیجان زندگیش سورپرایز پارتی هایی بوده که براش گرفتن... و در آرامش مطلق هپیلی اور افتر میشه و...
یه روز دیگه حوصله نداشتی...
همینجور با گِل اضافیا، یه قبیله آدم ساختی، ریختی تو یه کشوری وسط خاور میانه...
این وضع اینترنتشونه!
اون وضع تفریحشونه...
وسط یه جنگ به دنیا اومدن...
حین جنگ داخلی بزرگ شدن...
ایشالا دوباره جنگ میشه تو جنگ دومیه حتماً میمیرن...
حوصله نداری نساز پدر جان.. نساز...

ماجرای آقای راننده ی تاکسی ...

یه روز سوار یه تاکسی پیکان شدم از این اسپورت خفنا،ماشینو تا آسفالت خیابون خوابونده بود. جلو آیینه یه اسکلت و سر دنده ای جمجمه و خلاصه خیلی مرتب،اون عقبم زده بود "ماااااااادر دوست دارم،راننده چه شلکی بود؟؟ الان میگم:
موها فر ریز،سیبیل بناگوش در رفته،چشا برق زده،سینه کفتری دکمه باز،پشم سینه بیرون،نوار جوات یساری رو ضبت،دست چپ تا زیر بغل از پنجره بیرون،همچینم که دنده میداد بالا دستش میخورد به اسکلت و آیینه،یکیم میزد تو سر اون عروسک سگیا که کلشون دیلینگ دیلینگ بالا و پایین میشه،خلاصه منم نشستم بغل دستشو ... جلو تر 2تا دختر سوار کردو جلوترش یه افغانی سوار کرد،چند دقیقه ای گذشت... یه دفعه یکی از دخترا جیغ بلندی کشید و با خشونت هرچه تمام به افغانیه گفت:کصصااافت آشغال دستتو در بیار... اینو که گفت راننده قصه ی ما وسط خیابون همچین زد رو ترمز که اگه پیکان ایربگ
داشت از بیخوبن کنده میشدو میرفت تو حلق من!! مث برق پرید پایینو نفهمیدیم از کجا این افغانیه نگون بخت و کشید بیرون!!از در؟از شوشه؟از صندوق عقب؟!خلاصه درش آوورد و گرفتش به باد کتک،حالا نزن و کی بزن..مردم همیشه در صحنه ام وقتی جویای ماجرا شدن راننده گفت بی ناموس بی ناموسی کرده و اونا هم هر کدوم یه مشت و لگد افغانیه بخت برگشته رو مهمون کردن تا بالاخره یه جسم نیمه جون و خونینو مالین و بقیه مردم از زیر دست و پای اینا کشیدن بیرون....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی؟!
نه بابا،هنوز مونده...
راننده با قیرط و با طعثب و ناموس پرست ما بعد از یه بزن بزن حسابی با صدای فیلم هندیا یه دستی به لباساش کشید و موهاشم مرتب کردو دوباره نشست پشت فرمون عینهو خوده خدابیامرز فرمون..و دوباره شروع به ادامه مسیر کرد،دخترا هم هروکر کنان مشغول حرف زدن با هم بودن که آق رارنده صداشو صاف و صوف کردو با یه تبسم مغرورانه ویه لحن ملیحی پرسید: ببشخین خانوما،حالامیشه ­ بگین این فلان فلان شده چیکار کرده بود؟؟؟ یکی از دخترا همونطور که داشت میخندید گفت:آره،کصافت از وقتی سوار شد همش دستش تو دماغش بود.....!! آغا باز دوباره چشمتون روز بد نبیه همچین گذاشت رو ترمز که من مث پخشه چسبیدم به شیشه جلو و ایینه با اسکلتش رفت تو حلق وگوش وبینیم!!دوباره جنون گیر شدو با انواع و اقسام فحشای خیلی خیلی بی تربیتی از ماشین پیادشون کردو منم با یه کله بادکرده و آیینه تو گوش از خنده ولو شده بودم کف خیابون.تا اینکه بعد از چند دقیقه با سلام و صلوات وباچندنفر دیگه نشوندیمش تو ماشین و ادامه مسیرو باش رفتم.اولش انقدر خندیدم که نزدیک بود ترمز سومو به افتخار خودم بزنه و با همون شرایط مسافرای قبلی منو پیاده کنه... اما خوشبختانه به زور جلو خودمو گرفتمو به خیر گذشت،تا مقصدم به خودشو افغانیه و دخترا و شغل شریف شوفری و اتحادیه تاکسی رانی و ....ونهاد ریاست... و خلاصه زمین و زمان فوش میداد،بد اعصاب خسته ای داشت بنده خدا!!!!!

حس ششم خانمها . . .

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی
تابه می کوبه تو سرش.

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا
کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
 
مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته
بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه .

.
.
.

.نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند 
.
سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش !

بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟
 
 
زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود! 
.

.
.
 
نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند
 

مجلس ختم یک پزشک . . .

معروفترین پزشک متخصّص قلب نیویورک فوت کرد و در مجلس ختم باشکوهش یک ماکت بزرگ قلب در پشت تابوت او قرار دادند که در پایان مراسم همراه با مارش عزا دریچه های آن قلب باز شد و تابوت  را به درون خود فرو برد. همه از این ابتکار به اعجاب و تحسین آمدند،  ولی یکی از پزشکان در ردیف اوّل  ناگهان شروع کرد به قهقهه، به طوری که اصلاً نمی توانست خودش را کنترل کند. عاقبت کشیش  به او تذکر داد،  ولی او  گفت: " من منظوری ندارم پدر فقط  داشتم مُجسّم می کردم با مرگ من، که متخصّص زنان و زایمان هستم، این صحنه چگونه اجرا می شود؟ با این گفته کشیش و تمامی مجلس هم بی اختیار ریسه رفتند و جلسه بهم خورد.

مادر و پسر . . . .

مادره خطاب به پسرش: نیوتن رو میشناسی ؟
پسره: نه، کی هست ؟

مادره: اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش !

پسره: خیلی خوب، پروین خانوم رو میشناسی ؟

مادر: نه !!!

پسره: اگه به جای من به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش... 

جزوه . . .

بنده یک جزوه نویس متبحر بودم

جزوه هایی همه خوشگل همه چون باقلوا

جزوه ی کل دروس از عربی تا ورزش

کپی از تک تکشان حکم طلا داشت!طلا!

آخر ترم همه در به در من بودند

تا ببینند رخ دفتر زیبای مرا

از صمیم دلش احوال مرا میپرسید

آنکه در مدت یک ترم نمیشد پیدا

من اگر جزوه ی خود را ندهم نامردی است

و اگر جزوه به آنها بدهم واویلا!

دفترم میرود و تا که به دستم برسد

صفحاتش همگی گم شده و پخش و پلا

پاره های تن من پاره شوند و تنشان

زخمی از لکه ی چای است و اضافات غذا

عهد کردم که دگر جزوه ی خود را ندهم

دوستان گل من البته حتی به شما



تقدیم به همه ی دانشجویانی که به خاطر جزوه نویسی حرفه ای و دست و دلبازی قربانیان اصلی امتحانات هستند . . . .

کدوم سفر؟؟؟؟؟!!!!!!!!

  یکی‌ از شرکت‌های هواپیمایی برای تبلیغ و فروش بلیتهای پرواز‌های مختلفش، تسهیلات خاصی‌ رو برای بیزنسمن هایی که همسرانشون رو همراه خودشون به سفر‌های هوائی اون شرکت میبردن, در نظر میگیره و ۵۰% تخفیف روی بلیت اونها قائل میشه.
  بعد از مدتی‌ که می‌بینن این طرح با استقبال خیلی‌ زیادی مواجه شده و اکثر بیزنسمن‌ها همسرانشون رو در پرواز‌ها همراه خودشون میبرن.
  با فرستادن نامه‌ای به همسران این افراد, نظرشون رو در مورد سفر‌ها جویا میشن و پاسخی که از تمام این زنها دریافت میکنند,همین دو کلمه بوده..... کدوم سفر؟!!!!!!!

امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه . . . .

                                 امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه

 استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند:
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد:                                                       من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدین ترتیب مطرح کند:
 حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید:
محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟

حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد.
 
همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند.
پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد:
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
این دانشجوی خبره میگوید: من کتم را در میارم.
پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه.
 دانشجو میگه:خوب ژاکتم را هم در میارم.
 هوای کوپه مثل حمام زونا داغه          
 دانشجو میگه اصلا ً لخت مادر زاد میشم.
پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی.
دانشجو به آرامی میگوید میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم واگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم.

واقعنااااااااااا!!!!!!!!!


کافیه از یکی خوشت بیاد؛

یا میمیره، یا فلج میشه، یا برمی گرده به رابطه قبلیش؛

در بهترین حالتم میره خارج!!!
 
 
 
 
 
 
 
میدونید اون زنی که برای اولین بار عبارت ِ "مردا همه مثل همه ن"

رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشُ تو بازار گم کرده بود؟

 
 
 
 

 
هم اومدIPhone5
 
و تو نیومدی، خاک برسرت . ..
 

 

 
توهمه ی رابطه ها همیشه یکی خرتره...

 
به سلامتی اون خرتره!!

 

 

 

دیدین دخترا توانایی اینو دارن که اتفاقی که تو یه ساعت افتاده رو
 
 تو 5 ساعت تعریف کنن؟؟؟

 
 
 
 

 
دروغ گـفـتـن

عـرضـــه مـیـخـــــــواد

مـا هـم کـه هـمـیـشـه

عـاشـق آدم هـای بـا عـرضـه مـیـشـیـم.....!

 
 
 
 
 

 
طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه
 
 بیا تو باهاش حرف بزن ...
 
نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو
 
 
 
 

 

 
مورچه رو انداختم تو بشقاب بیسکوییت ویفر

تکون نمی خوره

فک کنم از خوشحالی سکته کرده...
 
 
 
 

 

 
با یکی چت میکردم...

.جواب نمیداد بهش گفتم چته؟چرا جواب نمیدی؟!

گفت دارم شام میخورم...

خیلی با ادب بود،با دهن پر چت نمیکرد...
 
 
 

یارو دو دیقه پیش زنگ زده خونه جا اینکه من بگم شما، اون میگه شما؟
 
منم گفتم ببخشید اشتباه برداشتم...
 
 
 

 

اگه یه روز همه فراموشت کردن ..من با توام !

اگه همه بهت بد کردن ، من با توام...

ولی اگه همه دوستت داشتن...

شرمنده !

من با اونام .






تو این دوره زمونه باید به ملت بگی
 
موس دستته بزار زمین بیا اینجا!
 
 لیوان آب مال قدیم بود.
 
 

 

 
 

یکی از سخت ترین خدافظی ها ...

خدافظی با سنگیه که تا دمه در خونه شوتش کردی!!!
 




نظرِ همه دخترا راجع به مردها :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط بابام خوبه........:))
 
 
 
 
 
ولی خداییش بیایم ظاهر بین نباشیم !!!!

بعضیا ممکنه در ظاهر بیشعور بنظر بیان
 
 اما وقتی باشون میگردیم و بیشتر میشناسیمشون می بینیم که
 
 باطنا"هم بیشعورن !!