باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

یکی هست .... که دیگه نیست .....

نمیدونم چطور میتونم احساسم رو بیان کنم .... لحظه ای که شنیدم از بینمون رفته .... لحظه ای که فهمیدم دیگه صداشو نمیشنویم ..... خیلی ناراحت شدم ...... باور کنید که کلمات از بیان احساسم قاصرند ..... میدونم که همه ی مردم و همه ی طرفداراش هم همین احساس رو دارند ..... تنها چیزی که میتونم بگم اینه که ....



مرتضی جان ....


با اینکه رفتی اما اینو بدون ....


تو توی دل مردم ....


با صدای زیبات ....


با آهنگ های دلنشینت ....


با حرف های ماندگارت ....


برای همیشه زنده هستی .....


پس یکی هست .... که تا همیشه هست .....