باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

مناجات یه بدبخت با خدا . . . .

سلام علیکم
ببخشیداااا
شما یه روزهایی حوصله داری حماسه می آفرینی؛
فور اگزمپل یه سری رو آفریدی توی امریکا، سواحل کالیفرنیای جنوبی، در خانواده ای به غایت مرفه؛
قد 2 متر؛
چشما آبی؛
پوست برنزه؛
هیکل ردیف؛
تفریحش سرفینگه؛
پیانو و گیتار و ویالونم میزنه؛
5 تا زبان حرف میزنه!
کلاً بزرگترین هیجان زندگیش سورپرایز پارتی هایی بوده که براش گرفتن... و در آرامش مطلق هپیلی اور افتر میشه و...
یه روز دیگه حوصله نداشتی...
همینجور با گِل اضافیا، یه قبیله آدم ساختی، ریختی تو یه کشوری وسط خاور میانه...
این وضع اینترنتشونه!
اون وضع تفریحشونه...
وسط یه جنگ به دنیا اومدن...
حین جنگ داخلی بزرگ شدن...
ایشالا دوباره جنگ میشه تو جنگ دومیه حتماً میمیرن...
حوصله نداری نساز پدر جان.. نساز...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد