باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

باران خورشید

مرداب به رود گفت:چه کردی که زلالی....؟ جواب داد گذشتم

جزوه . . .

بنده یک جزوه نویس متبحر بودم

جزوه هایی همه خوشگل همه چون باقلوا

جزوه ی کل دروس از عربی تا ورزش

کپی از تک تکشان حکم طلا داشت!طلا!

آخر ترم همه در به در من بودند

تا ببینند رخ دفتر زیبای مرا

از صمیم دلش احوال مرا میپرسید

آنکه در مدت یک ترم نمیشد پیدا

من اگر جزوه ی خود را ندهم نامردی است

و اگر جزوه به آنها بدهم واویلا!

دفترم میرود و تا که به دستم برسد

صفحاتش همگی گم شده و پخش و پلا

پاره های تن من پاره شوند و تنشان

زخمی از لکه ی چای است و اضافات غذا

عهد کردم که دگر جزوه ی خود را ندهم

دوستان گل من البته حتی به شما



تقدیم به همه ی دانشجویانی که به خاطر جزوه نویسی حرفه ای و دست و دلبازی قربانیان اصلی امتحانات هستند . . . .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد